شکوه سکوت

ساخت وبلاگ
به ایوان می روم و انگشتانم رآ
بر پوست کشیده ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد..

شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : دلم گرفته است,دلم گرفته است به ایوان میروم,دلم گرفته است فروغ,دلم گرفته است سهراب,دلم گرفته است یا دلگیرم,دلم گرفته است به ایوان,دلم گرفته است از فروغ,دلم گرفته است به ايوان مي روم,دلم گرفته استاتوس, نویسنده : judaha بازدید : 134 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:36

امشبدر اندیشه باران خورده امچه کسی قطره ها رآ می چیند وطراوتشان رآ، به لبان خشک بهانه هایم می بخشد؟چه کسی؟بر ترکهای خسته کوزه خیالم، مرهم آبی می کشد.؟شاید حادثه ایکنده خیال او رآ، به ساحل تن من، رسانده استنمی دانم..امادیگر فاصله ایی نماندهمن در ژرفای احساس تو شنا میکنمتا فردا..که در گنجه خیال تو پنهان شوم!چه زیباست، این پنهان شدن و دیگر پیدا نشدنهمچون، بادبادک دست کودکیکه در اوج بی صدایی میرقصد..یا قایق کاغذی که، در تشت آسمان پی آب می رود.. شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : تا فردا,تا فردا راهی نیست,تا فردا شبکه دو,تا فردا شبکه 2,فیلم تا فردا,برنامه تا فردا,تا صبح فردا پالت,تا به فردا,تا مرز فردا, نویسنده : judaha بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

تردید تو..هر آنچه می خواهداز بودنم می کاهدآهاین من چه بی هدفمیان اندوه قلمت گم شدوقتی لحظه ای بی پروا گفتیگفته امهراسی از نبودنت ندارم!وقتی کاغذهایت کنار چشم های نگرانماز بغض سیاه شده بوداز فریادی که بی درنگتو رآ به سایه ای مبهم میرساند..!با من بگوتو رآ چه می شد اگر جای قلمجای کاغذهایتیک بار هم مسیر سپید قلب مرا محک میزدی؟ شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : با من بگو شعر ترنم,با من بگو تا کیستی,با من بگو از عشق,با من بگو,با من بگو تو کیستی,با من بگو تا کیستی دانلود,با من بگو راز بهاران,با من بگو تا كيستي,مجید بامن بگو از عشق, نویسنده : judaha بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

عاشق شد و عشق قطره قطره پشت دلش جمع شد؛                                                                          و يك روز رسيد كه قلبش ترك برداشت و عشق از شكافِ دلش بيرون ريخت.                                        سيلي از عشق راه افتاد و جهان رآ عشق بُرد.                                                                            فرداي آن روز خدا دوباره جهاني تازه                                                                                                                                               خلق كرد. شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : name,meaning,definition,meme,symbol,gif,es6,punctuation,in java, نویسنده : judaha بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

من به خیال خاممفکر می کردمفاصله یک خط صاف استکه کشیده می شوداز اینجا تا آن سوی مرزنقشه رآ باز می کنموجب می کنمفاصلهتو تا خودم رآدو بند انگشت هم نمی شودفقط بالا و پایین داردپیچ و خم داردو من نمی دانمتودر پس کدامین پیچ پنهانیکه نمی آیی! شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : تو پسر بدی که نباید,تو چه دانی که در پس, نویسنده : judaha بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

زمين عاشق شد و آتشفشان كرد و هزار هزار سنگ آتشين به هوا رفت.
خدا يكي ازآن هزار هزار سنگ آتشين رآ به من داد تا در سينه‌ام بگذارم و قلبم باشد..
حالا هر وقت كه روحم يخ مي‌كند،
سنگ آتشينم سرد مي‌شود و تنها سنگش باقي مي‌ماند !
و هر وقت كه عاشقم، سنگ آتشينم گُر مي‌گيرد و تنها آتش‌اش مي‌ماند..
مرا ببخش كه روزي سنگم و روزي آتش.

شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : مرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم,مرا ببخش که ساده بودم,مرا ببخش که,مرا ببخش که دوستت دارم, نویسنده : judaha بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

سوار اين كفش پياده ..از روي آتشچه كسي پروانه مي چيند؟غرق قايق كه مي شوياين خانه هاي سوختهبا حيرت ، دهان باز مي كنند تو، سيبي دندان گير نيستيجاذبه ات زير برف مانده استآنهم پربرف ترين زاويه ي نگاهسر ديوار، دستي به تكلف مي كشيفواره هاي سنگ ...با قمقمه هاي خالي تشنگي خواب رآفعل وارونه مي زنندروي آسفالت مذاب هم غبار ماهسنگ بيداري به سينه مي زند! شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : judaha بازدید : 145 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

وقتي دستانم از اعتماد تهي استچه فرقي مي کندکه بگويماينجا زمستان است يا بهار ..اينجا سرد است!از تکرار نبودن اعتماد!وقتي گوشهايم ايمان نمي آورند به کلامبيهوده ، برايم واژه هاي دلفريب ميچينيمن از گور بي اعتمادي برخاسته امدشتهاي اعتماد در سيلاب دروغ و خيانتمرده اند ..وقتي نگاهم لبريز وحشت مي شوداز نگاهت،مي دزدمشان..نگاهم که مي کني فرهنگ لغات ميشود يک کلمه "عبث " اينجا تداوم خالي بودن از اعتماد است سرد است باور کن شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : judaha بازدید : 138 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:35

چند روزي هست که مي خواهم بنويسم اما بي حوصلگي و رخوت ، شايد به خاطر دلمشغولي هاي زندگي بدجور فرصتامو ازم گرفته نزديک دو ماه از پاييز هم گذشتمثل برق ، مثل بادبه همين سادگي ...نه اينکه فکر کني چيزي براي نوشتن نيست ها ... نه هست ، فراوان و جسته گريختهاما گاهي ، رخوت ، چنان در من نفوذ مي کند که درماني برايش نيست جز خزيدن زير گرماي لحاف و زانو را در شکم حايل کردن و به ياد روزهاي نارس بودن ، خوابيدن و گاهي وقت ها هم ، نيمه خواب نيمه بيدار سرک مي کشم زير تخت تا ببينم کسي آن زير مخفي نشده باشد هنوز که هنوزاست اين عادت کودکي با من مانده شايد روزي در همين سرک کشيدن ها با جن ماده اي رفيق شدم .... خدا را چه ديدي ؟!؟ديروز به اين فکر مي کردم که اگر تنهايي هر آدمي شکل فيزيکي ميگرفتو يکي ميشد شبيه خودش آنوقت من و مثلا تنهايي ام وقتي خيلي دلمان مي گرفت با هم قهر مي کرديمآنقدر قهر مي کرديم تا يکي پيدا شود آشتيمان دهدآنوقت کسي که مارا آشتي ميداد با تنهايي اش ميشد دوست مشترک من و تنهايي امبعد تنهاي من با او دوست ميشد و تنهايي او با مناينطوري نصف من پيش او بود و نصف او پيش منبعد ... بگذريم , اصلا هيچي .توي شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : meaning,morse code,state north carolina,emoticon,ru mov0001 swf, نویسنده : judaha بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:34

اگر جدائيها تو رآ به صليب فراق كشاندبا خاطره ها بسازنازنينم نقش صورتت رآ در گلها مي جويم و برق چشمانت رآ تنها در ستارگاندر تنهايي تو رآ مي بينمو زمزمه هايت رآ عطفي به سكوت مرگبارم مي پندارمدر بيداري به عكس تو در قاب دلم خيره مي شومو به ياد مي آورم بي وفائيهايت رآ و تلخي كلامت پس كام فرو مي بندم تا زماني كه حلاوت عشق توعشق بي فرجامت تلخي تنهاييها و تشنگي هايم رآبه قعر فراموشي كشانداشكهايم گل هاي عشق تو رآ سيراب مي كندو خوناب دلم ريشه درخت ترديد رآپس هست آنچه رآ كه براي من است!يا نيست آنچه رآ كه مرا هست است؟هستي اش غروب مرگ دلم رآ مژده مي دهد؟يا طلوع خورشيد وجودش رآ به مرگ ترديد ها؟چه ديوانه وار مي انديشمچرا نه مگر نه اينكه دوستت دارم پس ديوانه ام در بهار افكارمچه انديشه ها كه بارور نمي گرددو چه تضاد ها كه وجودم رآ مي كاهدپس اي كاش عشق تورآ در وجودم نمي پروراندمو تلخي كامم رآ به شهد تو مژده نمي دادمبا همه اين تضادها خسته و در ماندهبه آخرين كلام در دنياي بيداريدر دنياي رنگ ها زمزمه مي كنم دوستت دارمو آنگاه در طلوع دنياي خوابو غروب دنياي بيداري و رنگ ها به خواب ميروم شکوه سکوت...
ما را در سایت شکوه سکوت دنبال می کنید

برچسب : تنهایی در تولد,تنهایی در روز تولد,تنهایی در شب تولد,متن تنهایی در تولد,تولدم در تنهایی,کاش در بستر تنهایی تو, نویسنده : judaha بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 21 آذر 1395 ساعت: 6:34